نور اهلبیت *علیهم السلام

شب است و خورشید گرم شهر در انتهای بی مرزی خفته است . صدای سکوت کوچه در زمزمه باد پاییزی به گوش می رسد سایه ای از دور می آید.آنقدر درانتظار تو کنار پنجره تنهاییم نشستم که پرنده در دستهایم لانه ساخت و پیچک همسایه بر شانه ام پیچیدو گل داد . صدا ی آن سایه هنوز به گوش می رسد اما چرا نزدیک نمی شود تا او را ببینم . کاش مرا به خاطر بی وفاییهایم ببخشد و بیش از این تنهایم نگذارد.نه اشتباه گفتم من او را تنها گذاشتم و با این کارم خودم را در تاریکی و سیاهی فرو بردم . او مهربانترین است.او ازسلاله نبوی است ،هرگز کسی نمی تواند به او سلام کندو منتظر پاسخ باشد چرا که همیشه اول سلام کننده اوست و ما اگر چیزی بگوییم پاسخش را داده ایم . او خواهد آمد..........

 

کلمات کلیدی : امام زمان(عج)